٥ شنبه غذا نمیخوری=دعوات کردم - جمعه مهمانی و غش کردن آبتین
٥ شنبه ٩٠/٣/٥ امروز صبح من و شما از صبح با هم بودیم . الان ١ هفته است که هیچی غذا نخوردی.دیگه مریضیت باید خوب شده باشه نمیدونم چرا هیچی نمیخوری. خیلی از این بابت اعصابم خرده و بهم ریختم... صبح واست تخم مرغ درست کردم نخوردی. ظهر پلو ماهیچه واست پختم بازم نخوردی. به زور غذا کردم تو دهنت توفشون کردی بیرون و انگشتت رو کردی تو دهنت تا بقیه اش را هم بکمک دستت در بیاری . بعدش هم گریه و غش و ضعف میکنی و دعوا داری که چرا بهت غذا دادم بخوری - منم اعصابم خرد شد و یه خرده دعوات کردم و به غش و گریه هات محل نگذاشتم شما هم که حسابی بهت بر خرده بود همینطوری جیغ میکشیدی و گریه ناله میکری. یه مدت که گذشت طاقتم سر شد و اومدم بغلت کردم و ناز ...
نویسنده :
سارا
10:25