تارا تارا ، تا این لحظه: 14 سال و 21 روز سن داره

تارا -تک ستاره ما-

یکشنبه 25/2/90- دوشنبه26/2/90 - آب بازی تو حوض

1390/3/9 10:08
نویسنده : سارا
771 بازدید
اشتراک گذاری

یکشنبه 25/2/90  امروز صبح من اداره نداشتم بجاش باید دانشجوها رو میبردم کارآموزی بیمارستان. صبح بابایی منو دم بیمارستان پیاده کرد و شما رو هم برد خونه مامان شایسته .حدودهای ساعت 10 کارم تموم شد . رفتم اداره گذرنامه 2 تا فرم تمدید گذرنامه واسه شما و باباییت گرفتم و بعدش اومدم خونه بابا بزرگیت پیش شما... ناهارمون رو خوردیم لالایی هم 2تایی کردیم. عصر عمو حامد و عمو علی اینها اومدند اونجا . عمو علی اینها هفته پیش رفته بودند تهران نمایشگاه کتاب از طرف دانشگاهشون و بعدش هم شمال محمودآباد .تو تهران دوربینشون رو از تو کیفشون دزدیده بودند. واست از نمایشگاه کتاب تهران هم یه بسته کتاب و سی دی کلیله و دمنه خاله ستاره رو آورده بود. واسه من هم یه کتاب... دستشون درد نکنهلبخند

دیگه شما با آبتین بازی کردی.شیطونی کردی-تو حیاط نشسته بودیم شما رو زمینها 4 دست و پا رفتی و خودت رو خاکی کردی و و و..... و خلاصه حسابی خسته شدی و شب بر خلاف همیشه ساعت 10خوابیدیتعجب

دوشنبه 26/2/90 امروز من تا ساعت 1.5 اداره بودم . ماشین را برده بودم و میخواستم پاس بگیرم و زودی بیام پیشت ولی بهم پاس ندادند... عصر که باباییت اومد با هم رفتیم پیش بابا جواد تا بهش سری بزنیم آخه هنوز تنهاست و مامان نسرین نیومده ... راستی بابا جواد حوضش رو واسه ماهیهاش تمیز و رنگ کرده بود. ولی متاسفانه ماهیها قبل از اینکه وارد حوض نو و تر تمیز بشن همگیشون فوت کردن(مردن) بابا جواد که خیلی ناراحته            

ولی خودمونیما برای شما بدک نشدشِکـْـلـَکْ هآے خآنومےاز حالا میتونی آب بازی کنی همینطور که امشب هم همین کار ور کردی.اول که از راه که رسیدیم بابا حسین پاهات رو کرد تو آب و بازی کردی. شب هم همراه بابا جواد باز رفتی تو حیاط و لب حوض واستادی و دستت رو میکردی تو حوض و حسابی خودت رو خیس  کردی...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)