تارا تارا ، تا این لحظه: 14 سال و 21 روز سن داره

تارا -تک ستاره ما-

بالکن توری کشیده- تب و مریضی جوجوی مامان

1390/3/9 10:12
نویسنده : سارا
1,175 بازدید
اشتراک گذاری

5شنبه 29/2/90  امروز ظهر بابا جواد اومد و کولرمون رو وصل کرد. شما هم طبق معمول هر روز مشغول شیطونی بودی. شب هم بابا جواد و مامان نسرین دوباره اومدن پیشمون. بابا جواد اومد و واسه نرده های بالکن توری کشید تا شما لای نرده ها گیر نکنی یا خودت رو پایین نندازی.

جمعه  30/2/90 امروز صبح ساعت 5 همسایه روبروییمون داشت مینی کامیونش رو  پارک میکرد کنار دیوار که یهو میخوره به لوله گاز و لوله رو میشکونه و گاز میزنه بیرون . صدای خیلی وحشتناکی داشت. با وحشت از خواب پریدیم و رفتیم اون ور خونه طرف بالکن. عمو حامد اینها هم که خیلی ترسیده بودند و یکسر جیغ میزدن و رفتن توی حیاط. بعد از ربع ساعت از اداره گاز اومدن و درستش کردن.ولی صبح جمعه و خواب ما رو ضایع کردن.تازه امروز با بابایی آشتی کردیم. قرار شد 2 سال دیگه هم تو اداره بمونه و طاقت بیاره.

بابایی ظهر تا شب رفت شرکت. شب اومد ناهاری خورد و با هم رفتیم بیرون بگردیم. رفتیم اسنوپی بستنی خوردیم بابایی اسکوپ میوه ای خورد که خیلی خوشمزه بود من هم فالوده بستنی خوردم. بعدش هم رفتیم خونه بابا بزرگت اینها. داشتند پیتزا درست میکردن. پیتزامون رو هم خوردیم و برگشتیم بطرف خونه. سر راه هوس کردیم بریم پیش عمو علی تا آبتین رو ببینیم. یه نیم ساعتی هم رفتیم اونجا .شما طبق معمول دنبال آبتین ذوق میزدی. بابایی چند تا  عکس با حال هم ازتون گرفت.

راستی عمو علیت هم امتحان نظام مهندسی قبول شده و باباییت براش کارنامش رو پرینت گرفته بود و داد بهش. امروز عصر شما تب داشتی.  Calpolبهت دادم خوردی. ولی باز هم تا صبح تب داشتی یه تب شدید...Smiley

فکر کنم این 2 روز که کولر روشن کردیم سرما خوردی...

یه گوله آتیش شده بودی جوجوی مامان... الهی من بمیرم برات.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان ستاره
1 خرداد 90 13:35
ممنون مهربون که به دخملی ما سر می زنی. دخملت بهتره؟ راستی calpol رو دکتر تجویز کرده یا خودت می دی؟
مامان رها
1 خرداد 90 14:00
الهی قربونت برم خاله امیدوارم زود زود خوب بشی
مامان ثمين
1 خرداد 90 14:59
سلام سارا جون.اين بگو مگوها و اعصاب خورديا توي همه ي خونه ها هست.چيكار كنيم ديگه از اول اگه خودمون رو مظلوم نشون نميداديم حالا اينجور باهامون رفتار نمي كردند.ولي به خاطر ني ني هاي نازمون و باباي ني ني ها هيچي نميگيم.راستي دوست داشتي به وب ما سر بزن.
مامان هلیا
2 خرداد 90 10:20
به به همیشه به گردش و تفریح الهی قربونش برم مواظبش باش مامانش الان دیگه تب نداره کولر برای بچه ها خیلی بده