تارا تارا ، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

تارا -تک ستاره ما-

کوچولوی ناز اختر ...

1392/9/24 15:23
نویسنده : سارا
1,652 بازدید
اشتراک گذاری

شما هر روز صبح عین یه کارمند کوچولو ساعت ٦.٣٠ لباسهایت رو میپوشی و میری به مهد کودک تا ظهر ساعت ٢.٣٠لبخند

 البته اغلب اوقات تا قبل از ورود به مهد شما خواب تشریف داری. و وقتی دارم صبحها لباست رو تنت میکنم غر غر میکنی و مشت و لگد میزنی تا ولت کنم و بزارم بخوابی.خمیازهو میگی یکی بیاد این و ببره...

لباس مهدت یه فرم سبز و سرمه ایه . و ١ روز در هفته لباس آزاد و ١ روز هم لباس ورزشی سرخابی ات رو باید بپوشی.

صبحها شما همراه باباییت میری به مهد - مهدت هم درست توی کوچه رویروی اداره بابات هست.مهد کودک اختر -

 این شعر هم یکی از شعرهایی هست که توی مهد بهتون یاد دادند و شما مدام میخونی:

کوچولوی ناز اختر  ............   بی تربیت نمیشه !!!

از اول مهر هم چندین جلسه توی مهدت بوده که به جز ٢ تا بقیشون رو شرکت کردیم.

بازدیدهای خارج از مهد رو هم اوایل نمیزاشتم بری ولی بعدا تصمیم گرفتم یه چند تایی رو بفرستمت. باشگاه اسب سواری و گنبد جبلیه - البته نمیدونم اینها به چه دردت میخوره سوالولی گفتم حداقل همون ماشین سواری و گردش با دوستهای مهدت رو هم تجربه کنی.نیشخند

با مربی مهدت که چند بار درباره شما صحبت کردم متوجه شدم که توی مهد یه خرده لجبازی میکنی البته توی خونه هم لجباز هستی ولی نه به اون شدت مهد. حالا قرار شده با روانشناس مهد در مورد شما صحبت کنم و راهنمایی بگیرم. یه خرده همکلاسیهات رو اذیت میکنی و برنامه هایی رو که ازت میخوان بزور انجام میدی؟سوال

خیلی عاشق کلاس شعر و قصه گویی تون هستی. مدام توی خونه قصه ها و شعرهای مهدت رو میخونی.قصه ماهی باله طلا رو هر شب برای بابا جواد تعریف میکنی و اونم کیف میکنه.

یه ماهی بود خیلی بلا ...... اسمش چی بود باله طلا

از صبح تا شب تو رودخونه ...... هی میپرید پایین و بالا

دوستاش و اذیت میکرد ....... به خواهرش کلک میزد

....

 تموم کارهایی رو هم که توی مهد خاله هات و همکلاسیهات انجام دادند و حرفهایی رو که زدند عین یک تاتر و فیلم توی خونه تکرار میکنی و انجام میدی.ماچ

کلاس ورزش و کلاس شعر خوانی ات را هم خیلی دوست داری...

پسندها (2)

نظرات (17)

مامانی درسا
26 آذر 92 11:02
عزیزمی کارمند کوچول مون ...... خیلی ماهی دختر با ادب و با تربیت ناز اختر دوستت دارم ...... هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشیینیم و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها یلدایتان رویایی…روزهایتان پر فروغ،شبهایتان ستاره باران! راستی به این آدرس برین و توی قرعه کشی شب یلدا شرکت کنین http://mylamis.com/yalda//?ref=f65f3d54d83d295974e29e82096b8ef4
elnaz
30 دی 92 16:25
http://kodakanabishahresorb.blogfa.com/ لطفا حمايت كنيد.
مامان محمد پارسا
1 بهمن 92 19:51
سلام عزیزم قربون این دخمل بلا بشم من نازی دلم برای همه بچه هایی که میرن مهد کبابه
X1WHljwMO2GqFCLDEMZQLA3zt9kf3Ox0Qe8H0xMuodXUNzVLnooodieABV18oGC7
14 بهمن 92 21:22
خونه نو مبارک دلم برات تنگ شده بود
مامی آتریسا جون
16 بهمن 92 19:13
سارا جون وب تارا جون رو لینک کردم، خوشحال میشم بیشتر همو ببینیم
مامان محمد پارسا
20 بهمن 92 22:41
مامانی درسا
14 اسفند 92 2:04
دوباره که نیستین ای بابا نمگید ما دلمون تنگ میشه نگرانتون میشیم .....
مامانی درسا
2 فروردین 93 14:28
نوروز این رفاقت را نگاهبانی می کند که باور کنیم قلبهامان جای حضور دوستانمان هستند . . . نوروزت مبارک و بهارت گلباران دوست من
مامان محمد پارسا
8 فروردین 93 10:44
سلام عزیزم کجایید؟ سال نو مبارک امیدوارم سال خوبی پیش رو داشته باشید
آرمیتا پری کوچک دریا
10 اردیبهشت 93 8:36
فوووووووت ..... فووووووووت .... فوووووووت ..... فووووووووت ... فوووووووت .... بیا شعما رو فوت کن !!! پشت هر کوه بلند،سبزه زاریست پر از یاد خدا وندر آن باغ کسی میخواند، که خدا هست ، دگر غصه چرا؟ آروز دارم : خورشید رهایت نکند غم صدایت نکند ظلمت شام سیاهت نکند و تو را از دل آنکس که دلت در تن اوست حضرت دوست جدایت نکند. تولدت مبارک
زهرا
10 اردیبهشت 93 13:45
سلام تارایذنازنیین تولدتم مبارکک
مامانی درسا
10 اردیبهشت 93 14:37
عزیز دل تارای گلم تولدت هزاران بار مبارک انشاالله در کنار مامان و بابا به سلامت زندگی کنی دخترم 120 ساله شی
الناز
15 خرداد 93 20:48
سلام دوست عزيز! وبلاگ خيلي زيبايي داري! لطفا به منم سر بزن! و برام نظر بذار که بدونم اومدي! منتظرما! ---------------
هنرمند
27 تیر 93 8:53
به بچه ها یاد ندهید ثروتمند باشند........به بچه ها یاد بدهید خوشحال باشند تا وقتی بزرگ میشوند...ارزش چیزها را بدانند نه قیمتشان را سلام و عرض ادب با افتخار دعوتی
سما
15 آذر 93 13:03
ای جانم .... ماشالا به این همه شیرین زبونی
مینا
1 بهمن 93 22:55
سلام نمیشد اسم دخترم و نذارید خوب خوشبختم من مادر سمانه و سارا و تاراو درساو طاها ترنم و تبسم هستمکتاب داستان النا و السا وقصه های خوب برای بچه های خوب نویسنده اش منم که اسم اصلیم روش نوشته تابه حال خوندیش
مینا
1 بهمن 93 23:22
هرکس به کسی نازد ماهم به خدا نازیم باحاله