آبتین آبتین.......
شب ۱۳ بدر بعد از پارک جنگلی رفتیم خونه عمو حامدت. عمو علی و آبتین اینها هم اومدند. اونجا آبتین همش شیرین کاری در میوورد و همه رو میخندوند و همه آبتین آبتین میکردند. شما هم که هم از دیدن آبتین و هم از شیرین کاریهاش ذوق زده شده بودی تند تند ۴ دست و پا دنبالش میرفتی و همونجا یاد گرفتی و آبتین آبتین میکردی. (آبتین هم که طبق معمول خیلی محلی به شما نمیداد و این شما بودی که عین کنه ولش نمیکردی و تو دست و پاش میرفتی..)
عوض اینکه بابا مامان بگی با آبتین آبتین زبون بازمیکنی مامان؟؟؟........ دستت درد نکنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی