5 شنبه 18/1/90-جمعه19/1/90-شنبه 20/1/90
امروز صبح طبق معمول ۵شنبه ها من و شما با هم خونه بودیم. عصر که بابا حسین اومد با هم رفتیم د د . یه سر رفتیم پیش بابا-مامان بزرگت بعدش هم عید دیدنی رفتیم خونه عمو مهدی من. اونجا هم شما همش شیطونی کردی و از پله هاشون بالا پایین رفتی....
جمعه هم حال خوشی نداشتیم و تا شب توی خونه سپری کردیم.برای اولین بار باهات اتل متل توتوله بازی کردم شما هم خیلی خوشت اومد و استقبا ل کردی. و همش میزدی رو پات یعنی بیا اتل متل بکنیم.
شنبه هم من و شما ۲ تایی خونه بودیم .من خیلی حالم بد بود عصر رو زمین خوابیدم شما هم بالا سر من بازی میکردی . من از شدت مریضی بیحال افتاده بودم فقط میفهمیدم شما از زوی من رد میشی میری این ور- اون ور .اسباب بازیهات و پرت میکنی رو سر من وخلاصه مشغول بازی خودت بودی و اذیتی نکردی و گذاشتی مامانی ۲ ساعتی استراحت کنه. باباییت هم که دوباره رفته بود دکتر و آمپول زده بود و ۳ روز هم استعلاجی گرفته بود.
سر شب هم شما خیلی سرو صدا دادی تا اینکه عمو حامدت اومد دنبالت و بردت خونشون. اینقدر جیغ و داد میکنی تا همه خبردار بشن...