ماه اول-ماجرای زردی-اولین حمام-شب شیش-...

٨٩/٢/١٤ شروع زردی - شما از امروز که روز سوم تولدت هست زردی داشتی و برات دستگاه گرفتیم و شما میبایست زیر دستگاه باشی تا زردیت خوب شه. چشمهای کوچولوت رو باید با یه نوار مشکی بپوشونیم تا نور بهشون نتابه . شما هم خیلی بدت میومد و اذیت میشدی و دوست نداشتی چشمهات رو ببندیم . جیگرم آتیش میگرفت وقتی میکردمت زیر دستگاه..

بابا بزرگیت اومد همراهمون و شما رو آزمایش خون برای کم کاری تیروئید و آزمایش شنوایی سنجی هم بردیم. که خوب بود.

٨٩/٢/١٧اولین حمام - امروز...         به ادامه مطلب مراجعه نمایید

٨٩/٢/١٧اولین حمام - امروز شمسی خانم اومد و بهمراه مامان نسرین شما رو بردند حمام. من خیلی نگران بودم و میترسیدم شما اذیت شی و جیغ بکشی و ... که خدا رو شکر این جور نشد و شما دختر خیلی خیلی خوب و گلی بودی و همش خواب بودی. آفرین مامانی.

٨٩/٢/١٨  شب شیشه – امروز برای شما مهمانی گرفتیم (بعبارتی شب شیش که البته برای شما شد شب هشت-شب هشته) بمناسبت ورود ستاره ای بنام تارا به زندگیمون.

توی سالن مهمانی رستوران البرز- همه فامیل آمدند. واسمون کادو هم آوردند. شام زرشک پلو با مرغ بود- 4 نوع قهوه قاووت هم مامان نسرین درست کرده بود.حدود 80 نفر مهمون داشتیم. هزینه اش شد 700000 ت که نصفش رو با کارتهای تخفیف بابا جواد پرداخت کردیم.

٨٩/٢/٢١ زردی - امروز رفتیم دکتر دائی (دکتر زمان بچگی خودم)البته خیلی سخت وقت میده که وجیهه خانم دختر عمه باباییت واسمون وقت گرفت. گفت که زردی ات هنوز خوب نشده و رسیده به ١٦/٥و دوباره باید بری زیر دستگاه. چقدر زیر دستگاه گذاشتنت سخته.بعضی شبها برای اینکه خوابت ببره و اذیت نشی مجبور میشم بیام زیر دستگاه و بهت شیر بدم.

٨٩/٢/٢٢ مهمانی- امروز همکارهای اداره ام اومده بودند خونمون واسه دیدن شما. کادو هم واسمون آوردند.

٨٩/٢/٢٥ شیر مادر یا شیر خشک - امروز دکتر دائی گفت که اگر زردیت خوب نشه  شاید بخاطر شیر مادر باشه و اگر اینطور باشه باید شیر خشک بخوری. من خیلی ناراحت شدم و دلم شکست. همیشه دوست داشتم شیر خودمو به بچم بدم. خدایا چرا؟ چه فایده که مادری نتونه به بچش شیر بده.  دلم بدجور گرفته بود شب موقع خواب با خدای خودم خیلی حرفها داشتم- خیلی چیزها گفتم و خیلی قرار و مدارها گذاشتم ...  نعوذ بالله

٨٩/٢/٢٦  شیر خشت -  از امروز مامان نسرین بر خلاف مخالفتهای من شروع کرد به دادن شیر خشت به شما تا زردیت خوب بشه.

دفعه بعدی که رفتیم دکتر زردیت خوب شده بود!

٨٩/٢/٢٨ - عروسی دختر عمه من (هدی)هم اولین عروسی بود که شما رفتید.