تارا تارا ، تا این لحظه: 14 سال و 6 روز سن داره

تارا -تک ستاره ما-

ماه هشت و نه -2 ماه آخری که مهمون دل مامانی

1390/4/7 10:35
نویسنده : سارا
911 بازدید
اشتراک گذاری

دلم تا ماههای 5 و 6 خیلی بزرگ نبود و از ماه 6 به اون ور داره کم کم بزرگ و بزرگتر میشه...

موقع خوابیدن نباید به پشت بخوابم ولی خیلی سخته برای منی که همش به دل میخوابیدم الان دیگه به پشت هم نتونم بخوابم خیلی عذابه. از بس به پهلو خوابیدم استخونهای پهلوم درد گرفته.... گاهگاهی شبها که بیدار میشدم میفهمیدم که به پشت خوابیدم و خیلی میترسیدم و زودی به پهلو میشدم.آخه میگن بچه اذیت میشه به پشت بخوابیم. ممکنه بند ناف دور گردنش بپیچه.

هفته 19 = کدو سبز کوچولویی شدی 16 سانتی

هفته 21 =حرکاتت باید احساس شود

هفته 23 = صداهای بلند را در رحم میشنوی و باعث آشنایی با آن صداها میشود.

هفته27 = میتوانی انگشتت را بمکی . 900 گرم وزن .

هفته31 = میتوانی سرت را بچرخانی. 1 کیلو و 360 گرم وزن و  40 سانتی متر قد داری.

هفته 34 = 99% نوزادان در این مرحله کامل شده اند و میتوانند به حیات خود ادامه دهند . 2 کیلو و 155 گرم وزن و ٤٥/٥ سانتی متر قد داری.

هفته35 = رشد فیزیکی ات تمام شده و در چند هفته آینده فقط وزن اضافه میکنی.

هفته36 = در انتهای این هفته کامل شده ای.

هفته38 = حسابی چاق شده ای 2720 الی 3600 گرم

شما خیلی کم لگد میزنی و کم تکون میخوری حتما همش لالا کردی تا وقتی بیرون اومدی حسابی انرژی داشته باشی و بخدمت ما برسی. وای...

هر وقت هم بابا حسین رو صدا میکنم تا دست بذاره رو دلم و تکونت رو احساس کنه شما لج میکنی و تکون نمیخوری. خیلی بلایی جوجو...

نوروز 89  = چون شما تو دل مامان بودی و دیگه ماههای آخرم هم بود مسافرت جایی نرفتیم. خاله سودابه و شیوا و شیدا و مامان افسانه اومدند پیشمون. خوش گذشت.هر وقت شما لگد میزدی شیوا و شیدا دستشون رو میذاشتند روی شکمم تا لگدهای شما رو احساس کنند. و خوششون میومد و سر این مسئله که کدومشون دست رو دلم بگذارند با هم مشکل داشتند...

89/2/5 = چون مهمونی دادن واسم سخت بود واسه بابا حسین نتونستیم خونه خودمون تولد بگیریم. و کیک خریدیم و رفتیم خونه بابا بزرگیت اونجا یه تولد کوچیک گرفتیم.

از اول اردیبهشت مرخصی گرفتم و دیگه اداره نرفتم. الان هم یه 1 هفته ای میشه که صبحها 1 ساعت میرم پیاده روی. تا چهار راه احمدی میرم و میام.2 تا کتاب هم خریدم "چگونگی مراقبت از کودک" و "همه کودکان تیزهوشند اگر"... تا بخونم و بدونم چطور باید از شما نگهداری کنم.نیشخند

پسندها (1)

نظرات (5)

helia & Sarah
6 تیر 90 10:40
خیلی کار خوبی میکنی همه خاطرات دوران طلایی رو مینویسی آفرین به این سلیقت
مامان آريا
6 تیر 90 13:51
خيلي جالب بود جانم قربون دخمل خوشگلم برم من
sheida
6 تیر 90 23:11
akhey yadesh bekhir
لیدا
16 شهریور 90 2:21
تارای عزیز این نظر رو در شهریور 90 برات می نویسم...خیلی دوستت دارم...قدر این مادر بزرگوار رو بدون
مامان پریا
2 آبان 90 12:27
این کجا و اون وروجک صفحات بعد کجا. شیطونک خدا حفظت کنه.