ماه دومی که شما تو دل مامانی بودی - تاپ تاپ قلبت شنیده شد....

٨٨/٧/٥ رفتم پیش دکتر زهرا کامیابی(چهار راه امام جمعه) دوا بهم داد استفاده کنم و بعد از 2 هفته برم سونو. وزنم 60 کیلو بود.

٨٨/٧/١٢ رفتم سونوگرافی دکتر فولادی(خ پروین اعتصامی). خیلی خیلی اضطراب داشتم با مامان نسرین رفته بودم ولی مامان تو اتاق نیومد.

بمحض اینکه دکتر دستگاهش را گذاشت رو شکمم من توی تصویر دنبال چیزی که باید میگشتم. چون یه مانیتور هم جلوی من بود. میدونستم عکس جنین چه شکلی باید باشد...

درست عین یه لوبیای کوچولو....         

خلاصه با دلهره هر چه تمام تر دنبال یه لوبیای کوچک سفید داخل حفره سیاه میگشتم. همینطور که دکتر تصویر را میچرخوند یه لحظه دیدمش (هنوز دکتر تصویر را ثابت نکرده بود) خیالم راحت شددکتر برگشت گفت اینم شازده شما.... خیلی خوشحال شدم.تمام دنیا رو بهم داه بودند....

به دکتر گفتم قلبش قلبش... گفت باشه خودمم میخوام همون رو برات پیدا کنم. خلاصه یهو صدای تاپ تاپ قلب کوچولوت توی اتاق پیچید. نزدیک بود گریه ام بگیره. از خوشحالی نمیدونستم چکار کنم.دکتر گفت اندازه یه بند انگشتی cm1.92  - ٨ هفته هم داری.

امروز که  قلب کوچکت روی مانیتو تند تند میزد بی اختیار اشکم سرازیر شد .... 

امروز قلب کوچکت درونم میتپد...

امروز فهمیدم براستی مادر شدم. صاحب یک انسان کامل . امروز حس میکنم ماهی کوچولوی من با اشتیاق در تتگ دلم میچرخد و من میزبانش هستم...

امشب پی بردم که وجود داری . بسان قطره ای از زندگی که از هیچ جاری شده باشد . تو آنجا بودی! وجود داشتی! سرنوشت وجودت را از هیچ ربود و به جدار بطن من چسباند. هیچ چیز بدتر از نیستی نیست....

٨٨/٧/٢٥ امروز عصر رفتم دکتر کامیابی. برام دستگاه داپلر گذاشت تا صدای قلبت رو بشنویم ولی شنیده نشد... دوباره ترسیدم و نگران شدم... دکتر گفت که هفته دیگه برم سونوگرافی دکتر فولادی سونو سلامت مغز جنین NT_NB

چند وقتیه یه سایت جالب تو اینترنت پیدا کردم بنامninisite .com  یه عالم مطالب جالب توش هست در مورد بارداری بهمراه عکس و توضیحات حالات مادر و جنین... جواب خیلی از سوالاتم را هم توی این سایت پیدا کردم.

در 3 ماهه اول ضربان قلب جنین شنیده مبشود. در 3 ماهه دوم اولین حرکات جنین احساس میشود و...

در هفته  5 = 1 cm  بودی به اندازه یه کنجد و شبیه یه بچه قورباغه ...

 یا شایدم یه ماهی کوچولو که باله های زیبایش تازه جوانه زده بودند.

• ·         4  باله که دستها و پاهایت خواهند شد.
• ·         چشمهایت با دو نقطه کوچک و سیاه و یک دم کوچولوی زیبا. (اوریانا فالاچی)

هفته 6 =  یه دونه عدس 5-6 میلی : اگر قابل دیدن بودی یک سر بزرگ – چند نقطه تیره رنگ محل تشکیل چشمها و بینی ات – دو حفره کوچک در دو طرف سر که محل گوشهایت است – دستها و پاها بشکل برآمدگیهای کوچک شبیه باله ماهی – زبان و تارهای صوتی( تا یه روز واسه مامان یه عالمه جیک جیک کنی) – حفره های راست و چپ قلب – ضربان قلب 100 تا 130 بار در دقیقه و.....

در 6 هفتگی چقدر دلپسندتر شده ای دیگر ماهی نبودی شفیره نبودی.

• ·          با سر بزرگ و طاس قیافه آدمها را پیدا کرده ای.
• ·         ستون فقراتت کاملا مشخص شده است.
• ·         دستهایت دیگر زائده نامعلوم نیست- باله هم نیست – بال هستند.

                    بال در آورده ای!!!...    

                               چقدر دلم میخواهد بالهایت را , بدنت را نوازش کنم....      (ا - ف)

هفته 7 = الان یه دم کوچولو داری که استخوان دنبالچه ات هست که بعدا از بین میرود. اندازه  2/ 1 cm   به اندازه یه دونه تمشک با سری بزرگتر از بدنت- گوشها پلکها و نوک بینی ات ( که یه روز نیشگونش میگیرم)

هفته 8 =  6 / 1 cm  به انداز ه یه دونه لوبیا قرمز کوچولویی...مرتب در حال حرکت و وول خوردن ولی احساس نمیشی.

٨٨/٧/٣٠  مامان نسرین وبابا جواد رفته بودند شیراز واسه ماموریت کاری . از اونجا واسه من شلوار حاملگی خریدن تا شما نی نی جون راحت تر باشی. شلوارهای قبلی ام دیگه اندازم نبودند.

فکرشو بکن  دکمه شلوارم رو باز میزاشتم و میرفتم اداره......  ها ها ...