پارک شورا- رقص تارا
5 شنبه٩٠/٢/١٥ من و شما از صبح تا عصر 2 تایی خونه بودیم و پیش هم... بابایی امروز 1 ساعتی زودتر از دانشگاه اومد پیش ما. خیلی ذوق زده شدیم. شب 2 تا پیتزا خانواده خریدیم و رفتیم خونه بابا اینها خوردیم. عمو مهدی و مادر خانمش اینها واسه بازدید عید اومده بودند و مثل اینکه خیلی در مورد درس خوندن در اینگلیس و هزینه هاش از دایی پرویز پرس و جو کردند. چون علی خیلی دوست داره بره اونجا و درس بخونه!!!...
جمعه ٩٠/٢/١٦ صبح من و شما و بابایی بعد از خوردن صبحانمون 3 تایی رفتیم بیرون . رفتیم پارک شورا دوست داشتم شما رو سوار تاب و سرسره بکنم با خودم گفتم حتما الان دیگه میفهمی و ذوق میکنی ولی مثل اینکه شما خیلی دوست نداشتی و میترسیدی.
2 ساعتی همونجاها چرخیدیم و بعدش رفتیم خونه بابا جواد.
راستی دی وی دی دایی جونت هم بدستمون رسید و برات گذاشتم و شما با آهنگهاش رقصیدی.
دخمل مامان رقصیدن هم بلده. آهنگ که میشنوی شروع میکنی به قر دادن و رقصیدن اول کمرتو تکون تکون میدی . بعد دستاتو نانای میکنی و میچرخونی و بعدش هم سرتو تکون میدی (این بود مراحل رقصیدن نازگل مامان) مامان فدای سر تکون دادنت بشه .
عصر هم بابا حسین همراه دایی پرویز رفتند دشتکار و تا شب هم همونجا بودند. سر شب به زور مامان نسرین و مامان افسانه رو راضی کردم و ماشین رو برداشتم و 4 تایی رفتیم تریا فرد بستنی خوردیم. بدک نبود خوش گذشت بهر حال بهتر از خونه نشستن بود...