تارا تارا ، تا این لحظه: 14 سال و 17 روز سن داره

تارا -تک ستاره ما-

3 روز آخر هفته-دندون بالا- دایناسور شکسته

1389/12/16 9:59
نویسنده : سارا
758 بازدید
اشتراک گذاری
امروز یکشنبه است و من بعد از سه روز تعطیلی اومدم سر کار و دوباره فرصتی شد تا برای شما بنویسم.

این سه روز من و شما پیش هم بودیم و با هم حال کردیم.

 از روز دهم جای دندون بالات سوراخ شده بود و  امروز که پانزدهم است دندون بالات سر زده.

---------------------------

شنبه ۱۴/۱۲/۸۹

امروز از صبح تا شب من و شما تنها و با هم بودیم.شب قبلش خیلی اذیت کرده بودی و بد خوابیده بودی و صبح هم چون خیلی خسته بودی تا ۱۱.۱۵ لالا کردی. من هم تا ۱۰.۳۰ لالا بودم . من امروز به کارهای خونه تکونی عیدم رسیدم و شما هم همش آویزون من بودی و اذیت کردی. نمیدونم چطورت بود که همش گریه میکردی و میخواستی بغلت کنم و پیشت باشم. فدای دل کوچولوت مامان بشه... 

عصر یه دقیقه من رفتم دستشویی دیگه شما پشت در دستشویی خودتو کشتی بس که گریه کردی و اشک ریختی و داد زدی... دیگه زنعمو مینا از پایین زنگ زد که بپورسه شما چطورت شده بود که این همه گریه کردی. خلاصه آبرومون و بردی.

خوابت کردم ۴۰ دقیقه ای لالا کردی بعد که بیدار شدی با هم رفتیم پایین خونه عمو حامد . شما اونجا موندی و من اومدم خونه تا بتونم کارهامو بکنم.شب هم که باباییت اومد رفتیم خونه باباجواد.

-----------------------------

جمعه ۱۳/۱۲/۸۹

امروز عصر الهه زنگ زد و گفت که بابا اینها میرن اونجا ما هم بریم. خونه اونها شما تا آبتین رو دیدی یه عالم ذوق زدی و کیف کردی.(قربونت بشم که این همه با احساسی عزیز من). شما با آبتین و اسباب بازیهاش بازی کردی تازگیها از بعضی اسباب بازیهای صدا دار که تکون میخورن میترسی نمیدونم چرا این جوری شدی... از دایناسورت که دیشب واست خریدیم هم میترسی وقتی میاد طرفت شما هم از اون ور فرار میکنی...

-----------------------------

۵شنبه ۱۲/۱۲/۸۹

امروز عصر که باباییت اومد کارهامون رو کردیم و رفتیم د د .عصرها که میشه شما حوصله ات سر میره و همش گریه میکنی و بهونه میگیری. رفتیم فروشگاه چرخ و فلک یه عالم اسباب بازی و عروسک داشت شما هم حسابی ذوق زده شده بودی و همش جیغ میکشیدی بس که اذیت کردی مهلت ندادی خوب وسایل و نگاه کنم. یه عروسک بود که عضلات صورتش تکن میخورد میخندید و گریه میکرد ۲۱۰۰۰ تومان و یه دایناسور بود که راه میرفت چراغ داشت و آواز میخوند ۹۰۰۰ تومان. بابات دایناسورو همونجا داد دستت شما هم یهو ولش کردی از فاصله نیم متری افتاد رو میز آقای فروشنده و یه چرخش شکست. به بابات گفتم که دستت نده ولی دیگه دیر شده بود چون شما ولش کرده بودی خلاصه مجبور شدیم همون دایناسورو واست بخریدیم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان آوا
16 اسفند 89 12:46
سلام عزیزم مرسی سر زدی... ماشالله به دخی نازت.... چه عکس قشنگی از دندوناش گرفتی...انشالله که زیاد اذیت نشه تا همشون دربیان....بوس برای تارا جون گلم