تارا تارا ، تا این لحظه: 14 سال و 5 روز سن داره

تارا -تک ستاره ما-

شروع دوباره زندگی کارمندی سارا و تارا

1390/6/12 9:56
نویسنده : سارا
1,179 بازدید
اشتراک گذاری

امروز بعد از تقریبا 40 روز تعطیلی دوباره اومدم سر کار.

دیشب شما بد خوابیدی و همش تا صبح غر غر کردی و نذاشتی منم درست و حسابی بخوابم. من هم که از دیشب اضطراب اداره رفتن گرفته بودتم با اذیتهای شما حال و اوضام بهتر از بهتر شد.

نمیدونم چرا مثل بچه مدرسه ای ها روز اول استرس دارم...

(اون روزها که مدرسه هم میرفتم همیشه همینطوری بودم.روز اول با دلشوره و استرس شروع میشد.)

امروز صبح طبق معمول ساعت 6.15 بیدار شدیم - کارهامون رو کردیم و راه افتادیم. بابا حسین رو دم اداره اش پیاده کردیم و مثل همیشه بمحض پیاده شدن بابا حسین شما زدی زیر گریه... من نشستم پشت ماشین و راه افتادم و خدارو شکر شما خیلی به جیغ و دادتون ادامه ندادی و تا راه افتادیم آروم شدی.

رفتیم و شمارو گذاشتم خونه مامان نسرین. بابا جواد بغلت کرد و سرگرمت کرد و من تونستم جیم شم و برم اداره...  و بمحض اینکه رسیدم اداره اومدم پای کامپیوتر و شروع کردم به نوشتن تا این مدت نبودن رو جبران کنم. (خیلی دلم برای کامپیوترم تنگ شده بود...زبانتو این مدت که از کامپیوتر و اینترنت دور بودم خیلی عزلت کشیدم)

و اینجوری شد که روز کاری ما شروع شد-طبق معمول-نیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان آريا
12 شهریور 90 11:54
دل ما هم براي نوشته هاتون تنگ شده بود هميشه به سفر و گردش كاش مي شد مي رين مسافرت كامپيوترتونم ببرين تا هم شما دلتنگ نشين هم كامپيوترتون