یه اتفاق واسه خوابالوهای سارا
تو راه برگشت وسط راه یه جا واستادیم .نصف شب بود شما و باباییت تو ماشین خواب بودین ما رفتیم دستشویی وقتی برگشتم از پشت شیشه ماشین دیدم شما سر جات نیستی و باباییت هم خواب. نگران شدم در ماشین رو باز کردم که ببینم شما کجا هستی که یهو نزدیک بود شما از در بیوفتی بیرون - گرفتمت و گذاشتمت سر جات تو ماشین-مثل اینکه شما تو خواب افتادی پایین صندلی ماشین- بابا جون هم که لالا بود شما هم خودتون لالا بودین و صدایی نداده بودی و من که درو باز کردم شما داشتی میوفتادی بیرون.....
(طبق معمول این جریان رو واسه بابا جواد اینا تعریف نکردیم چون دعوامون میکنن)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی