جمعه 90/3/13 پارک جنگل قائم- شنبه 90/3/14 پارک جنگلی-یکشنبه 90/3/15
جمعه 90/3/13 امروز صبح که از خواب بیدار شدیم بابایی گفت بریم بیرون صبحانه بخوریم منم قبول کردم. بابایی صبحانه رو آماده میکرد منم کارهای شما رو میکردم. رفتیم جنگل قائم نشستیم صبحانمون رو خوردیم و بعدش چرخی زدیم و چند تا عکس گرفتیم.
موقع برگشتن هم یه بستنی بابایی برام خرید و خوردم بعدش رفتیم خونه بابا بزرگیت سری بزنیم که ناهار هم موندیم(آبگوشت مرغ داشتن) و بعد برگشتیم خونه. استراحتی کردیم. شب هم رفتیم خونه بی بی جون سری زدیم سمانه و نی نی اش هم اونجا بودن شما با نی نی اونام درگیر شدی. یه پیشدستی دستت بود میخواستی مال اون رو هم بگیری و خلاصه نینی شون رو به گریه انداختی. بعدش کباب ترکی خریدیم و رفتیم خونه بابا جواد خوردیم و قهوه تلخ هم نگاه کردیم.
شنبه 90/3/14 امروز صبح هم بابایی دوباره هوس بیرون به سرش زده بود و بالاخره با اصرارهای بابایی راضی شدم امروز را هم بریم بیرون. رفتیم پارک جنگلی. اولش که رفتیم هیچکس نبود و یخورده ترسیدم.
ولی بعد یه چند نفری اومدن. طبق معمول صبحانه خوردیم و چرخی زدیم و اومدیم.
شب هم بابا جواد ومامان نسرین اومدن پیشمون. سیب زمینی سرخ کردم با ساندویچ و چیپس و پنیر بعنوان شام با هم خوردیم...
یکشنبه 90/3/15 همش تو خونه بودیم و پای تلویزیون .
بابا حسین هم که از صبح داشت واسه دانشجوهاش سوال امتحانی طرح میکرد...
شب رفتیم خونه بابا بزرگیت.نمیدونم چطور شده بود کی چی گفته بود ؟ که مامان بزرگت همش میگفت آره بچه رو نباید خیلی پاستوریزه بار بیارین - آبتین پاستوریزه بار نیومده و و و ... آخه کی تو رو پاستوریزه بار اووردم - شما که هر کار دوس داری میکنی و هر چی میخوای میخوری... نمیدونم چطور شده بود که بحث روز شده بود پاستوریزه بودن شما.
کیف کردم باباییت هم گفت آره خیلی پاستریزه خوب نیست ولی خیلی هم کثیفی و هر چی خوردن هم خوب نیست. آبتین هم خیلی هر چی خور شده و من اصلا دوست ندارم.
دم بابایی گرم که از شما دفاع کرد
[Glitterfy.com - *Glitter Photos*]
تارا خانم با موهای خرگوشی