عمل مامان نسرین
مدتیه که درگیر همون مریضی هستم. یه پامون تهرانه یه پامون کرمان. همش باید آزمایش و نمونه بدم ببینم در چه وضع و حالی ام. شدم موش آزمایشگاهی! حال عمومیم خوبه فقط این دکتر رفتنها خسته ام کرده.
البته هفته پیش که تهران بودیم واسه عمل مامان نسرین رفته بودیم. خدارو شکر فعلا بخیر گذشته عملش.هر چند که بعد از عمل یه خرده ناراحتی پیدا کرده ...
بقول یکی از دوستان چشمی که خوردیم اساسی بوده...
ایشاا.. چشم هر چی حسود و بخیله بترکه.
هفته پیش من و شما و بابا جواد با ماشین رفتیم تهران. مامان نسرین شنبه بستری شد و یکشنبه عمل داشت.تو بیمارستان شرکت نفت. روز عمل من پیشش موندم.شب اش خاله سودابه موند. و از صبح دوشنبه تا صبح سه شنبه که مرخصمون کردن من پیشش موندم .
تو این مدتی که من خونه نبودم شما مثل همیشه دختر گلی بودی. یه پارچه خانم.خدا بهم خیلی لطف کرده که دخمل گلی مثل تو رو بهم داده. اگه قرار بود بهم وابسته باشی و وقتی پیشت نیستم اذیت کنی و دلتنگ بشی و یادم کنی واقعا اون موقع تموم این شرایط هزار برابر سخت تر میشد.
از لطف خدا شما اصلا یادی هم ازم نمیکنی. با شیوا و شیدا و خاله سودابه خوش بودی.مامانت که دیگه خاله سودابه شده بود. دیگه مارو تحویل نمیگرفتی. همش چسبیده بودی به خاله و ازش جدا نمیشدی. همش دنبالش بودی و میگفتی خاله سودی - خاله سودی...
طفلک تو این مدت حسابی از خونه زندگیش باز شده بود.
هفته دیگه اگه ایشاا.. جواب آزمایشم حاضر بشه میرم تهران. بازم واسم دعا کنید.