دیدن قند عسل....!
پریروز رفتیم خونه عمه زری دیدن نوه اش (امیر مهدی) که تازه بدنیا اومده بود. من و شما –مامان و بابا جواد. بابا حسین هم میخواست بیاد که بابا جواد...!
شما تا نی نی رو دیدی ذوق زده شده بودی و همش از خوشحالی جیغ میکشیدی و ذوق میزدی.همش میدویدی تو اتاق نی نی و میرفتی بالای سرش و من هم میبایست میومدم دنبالت تا مبادا نی نی رو اذیت کنی.
البته خیلی هم دوست داشتی میتونستی بغلش کنی(درست عین عروسکهای بیچارت). ولی نه خوشبختانه باباییه نی نی خوب مواظبش بود. و من خیالم از جانب شما راحت شد که دستت به نی نیه قند عسل نمیرسه.
نینی شون 28 مهر بدنیا اومد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی