تارا تارا ، تا این لحظه: 14 سال و 21 روز سن داره

تارا -تک ستاره ما-

5 شنبه 90/3/12 - تعطیلات خونه نشین شدیم..

1390/3/17 8:06
نویسنده : سارا
567 بازدید
اشتراک گذاری

5 شنبه امروز صبح من و شما دوباره با هم بودیم و پیش هم. عصر هم باباییت بعد از دانشگاهش اومد خونه پیشمون. داشتیم کارهامون رو میکردیم تا بریم بیرون که عمو علی اینها اومدند خونمون. عمو علی اومده بود آنتن تلویزیونمون رو درست کنه. اولش الهه و آبتین بالا نیومده بودند؟ نمیدونم چرا؟ خلاصه بابایی رو فرستادم پایین تا دعوتشون کنه بیان بالا ... بلاخره آبتین هم اومد و شما ذوق زده شروع کردی به بازی کردن با آبتین. بعدش هم رفتیم تو حیاط اونجام شما همش میدویدی این ور میدویدی اون ور میرفتی تو باغچه دست میزدی به برگها شلنگ رو میگرفتی دستت میشستی رو زمین خاکی و خیس(گلی) و خلاصه حسابی اذیت و کلافم کردی... تا اینکه اومدیم بالا.niniweblog.com

عمو اینها رفتن و ما هم رفتیم بیرون. رفتیم فروشگا ه رفاه خرید کردیم و برای اولین بار شما نشستی تو ترالی و ما هم تونستیم راحت خریدمون رو بکنیم.

از قیافه دخترم معلومه که خیلی از ترالی خوشش اومده و خوشحاله. مگه نه؟

تارا خانم در حال کمک به باباییش در انتخاب و برداشتن مواد غذایی

بعدش رفتیم خونه بابا جواد سری زدیم و بعدش هم خونه بابا بزرگیت رفتیم .  عمو علی اینها هم اونجا بودند و شما مشغول شیطونی شدی...با آبتین هم سر سویچ های ماشینشون دعوات شد و جیغ میزدی و میخواستی سویچهاشون رو بگیری اونم نمیداد ...

خیلی دوست داشتم این تعطیلات آخر هفته رو مسافرت و جایی برم ولی متاسفانه دیر به فکر افتادم . بعدش هوس کردم با بابایی 3 تایی با ماشین بریم یزد. ولی هر کار کردم بابا جواد نذاشت. همش گفتن گرمه تارا مریض میشه... من خیلی مصمم بودم که بریم و تصمیم خودم رو هم گرفته بودم ولی از بس که بابا جواد اینها دعوامون کردن و نه نه آوردن تا اینکه رای بابا حسین رو زدن و اونم به سر من شد که آره هوا گرمه تارا مریض میشه....   و خلاصه این طوری شد که ما هم این تعطیلات خونه نشین شدیم.گریه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان رها
17 خرداد 90 13:59
عیبی نداره گلم به خاطر تاراجون تحمل کن بزرگ میشه عوضش مدام میرین سفر