سر کیف مامان!
اینجا طبق معمول همیشه رفتی سر کیف من...
عادت کردی هر وقت چشمت به کیف من میوفته میری سرش و همه زندگیه من و میریزی بیرون از کارت اداره و کارت بانکی گرفته تا کلید اتاق اداره و پولها و ....
یه بار هم بدلیل همین شیطونی شما که کلید اداره رو از تو کیفم در اوورده بودی و انداخته بودی زیر تخت.من رفتم اداره و پشت در بسته موندم و یه 1 ساعتی تو محوطه ویلون بودم تا اینکه همکارم اومد و در و باز کرد.
بر خلاف همیشه که تو کیف من خوراکی پیدا نمیشه شما این بار یه کیسه نون پیدا میکنی ...
و باز هم بر خلاف همیشه (که معمولا هوس خوردن چیزی نمیکنی) این بار هوس میکنی و مشغول نون خوردن میشی...
این عکسها هم سریالی شدن برای خودشون . مگه نه؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی