تفسیر تو 91 - 1
الهی قربونت برم که از وقتی از سینه گرفتمت دیگه مامانی رو کلا بوسیدی و گذاشتی کنار...
الهی فدات بشم که تا بحال سینه مامانی آرامش پیش از خوابت بود و حالا سینه بابایی آرامش خوابت شده. (آخه تازگیها عادت کردی شبها میری رو سینه بابا حسین میخوابی و خوابت میبره- تا بحال ما به خودمون مینازیدیم حالا بابا حسین مینازه)
الهی فدات بشم که عادت کردی هر شب بابا حسین یه 10-15 باری قصه شنگول و منگول رو برات بگه تا شما خوابت بگیره.(طفلک بابا حسین هم دیگه آخراش از شدت خواب به جای قصه هزیون و چرت و پرت و اتفاقات روزش رو تحویل شما میده.)
الهی فدات بشم که هر وقت من رخت میشورم و میرم توی بالکن تا پهنشون کنم شمام میای کمک من ولی به جای اینکه رختها رو پهن کنی میکشیشون روی زمین تا کف بالکن رو تمیز کنی.
الهی فدات بشم که عاشق گیره رختی و بازی کردن باهاشون هستی و هی من گیره ها رو به لباسها میزنم و هی شما گیره ها رو میکشی و گیره و لباس رو همراه هم میکنی.
الهی فدات بشم که هر جای خونه پا میزاریم یه گیره میره تو پامون و از درد جیغمون میره هوا!
الهی فدات بشم که عاشق نانای و موزیک و کانالهای نانای هستی...
الهی فدات بشم که عاشق سی دی خاله ستاره شدی و مدام باید برات پخش و تکرار و تکرار بشه(دیگه حالمون بهم میخوره از این همه تکرار!)
الهی فدات بشم که مدام در حال راه رفتن روی مبلها-دسته مبلها-میزها و پریدن از روشون هستی.
الهی فدات بشم که عاشق خوردن چیپس و اینجور آشغال پاشغالها هستی.
الهی فدات بشم که عاشق سیب زمینی خوردنی.
الهی فدات بشم که 1 هفته ای میشه که یاد گرفتی چطور از تو یخچال برای خودت آب بریزی و مدام میری پای یخچال و لیوان آبت رو پر آب میکنی و خودت هم که سیراب شدی به زور به بقیه آب میدی و ما هم که دلمون نمیاد آب شما رو رد کنیم مجبوریم هی آب بخوریم...
الهی فدات بشم که جارو خاک انداز رو از تو آشپزخونه برمیداری و ادای جارو کردن در میاری.
الهی فدات بشم که خیلی علاقه داری با در ماشین لباسشویی بازی کنی و هی لباسات رو بندازی توش و هی در بیاری و این در بیچاره رو هی بکوبی و ببندی.(و با همین کارات چند وقت پیش در لباسشویی بابا جواد اینها رو شکوندی)
الهی فدات بشم که انگشتای کوچولوی پات رو میزاری روی دسته های کشوی دراور من و ازش بالا میری تا دستت برسی به وسایل روی میز و ...
الهی فدات بشم که همه سایه چشم ها و رژگونه های من رو با ناخنهای کوچولوت تراشیدی و پودر کردی و ریختی رو قالی...
الهی فدات بشم که عاشق انگشتر شدی و بهشون میگی ناخن. و همه انگشتات رو پر از انگشتر میکنی و راه میری و میگی خوشگل شدم ناخن دارم!
الهی فدات بشم که از روی میز ژل صورت بابایی رو بر میداری و به تقلید ازش میمالی رو صورتت!
الهی فدات بشم که عاشق خودکار و نقاشی کردن هستی البته روی در-دیوار-مبلها و بویژه روی دست و پا و شکم قلمبه ات...
الهی فدات بشم که از صدای جارو برقی و سشوار خیلی میترسی...
الهی فدات بشم که عاشق توپ و توپ بازی هستی(مگه تو پسری گلکم).
الهی فدات بشم که خیلی بادکنک دوست داری. البته خیلی هم خوشت میاد با چنگ و دندون بیوفتی به جون بادکنک و بترکونیش و بعد تیکه پاره هاش رو بیاری پیش بابا حسین و مجبورش کنی اون تیکه ها رو برات باد کنه و ازشون بادکنک بسازه!
الهی فدات بشم که خونه زندگی مامان نسرین رو زیر و رو میکنی و ظهر که من میام میبینم تموم زندگی بیچاره ها وسط سالن پخش و پلاست...
الهی فدات بشم که بابا جواد رو خیلی دوست داری- هم خوب ازش باج میگیری هم خوب ازش حساب میبری.
الهی فدات بشم که همیشه پیش بابا جواد خودت رو لوس میکنی - لبات رو کج میکنی و ناز میاری.
الهی فدات بشم که همه امید و دنیا منی....!