سفرنامه مشهد 1
اولین سفر تارا به مشهد - اولین سفر تارا با قطار
چهارشنبه 90/8/11 :(اولین سفر شما با قطار)
ظهر ساعت 2.45 حرکت قطار بود. من 2 ساعت زودتر پاس گرفتم و اومدم خونه و کارهامون رو کردیم و راه افتادیم.
متاسفانه بلیط قطار درست گیرمون نیومده بود و بابا جواد و بابا حسین تو یه کوپه بودن واگن4 من و شما تو یه کوپه واگن9 و مامان نسرین هم تو یه کوپه دیگه واگن8 .خلاصه قاتی پاتی بود اساسی!
خوشبختانه من تونستم جام رو جابجا کنم و بیام پیش مامان.
شمام که مدام توی راهروهای واگنها در حال رفت و آمد و گشت و گذار بودی و من هم همش نگران شما که دست میمالی به در و دیوار قطار و همش سر این موضوع با بابایی بحث داشتیم که اونم گوش به حرفم نمیداد.
آخه کسی هم حریفت نمیشد وقتی میخواستی بری بیرون باید میرفتی و کسی نمیتونست جلوت رو بگیره. 2 ساعت بعد از ظهر خوابیدی و شب هم بزور ساعت 11.5 خوابت برد.
♥ این اولین باری بود که شما با قطار سفر میکردی. ♥
و الحق هم که سفر خیلی خیلی سختی بود و دیگه توبه کردم با قطار شما رو جایی ببرم.
آخه خداییش هم با هواپیما میترسیم و تا مجبور نشیم جرات نمیکنیم سوار هواپیما بشیم.
پنج شنبه90/8/12 : صبح ساعت 9 رسیدیم مشهد.ماشین گرفتیم و رفتیم جایی که بابا جواد از طرف اداره اش برامون گرفته بود.
حالا بماند که بابا جواد به کسی که برامون جا گرفته بود دیر زنگ زد و از قضا اونم بد جنسی کرده بود و گوشیش خاموش بود و توی اون هوای سرد و بارونی مشهد یه نیم ساعتی دم در اون خونه معطل شدیم تا جامون جور شد و رفتیم تو خونه.
یه سوییت شیک (با معماری داخلی مدرن) و 1 خوابه با آشپزخونه و ...
ظهر مامان و بابا رفتند حرم و ما 3 تایی موندیم خونه و استراحت کردیم. برای ناهار شما رو گذاشتیم پیش بابا جواد و با مامان نسرین رفتیم رستوران شاندیز همون نزدیکمون.من و بابایی شیشلیک میکس خوردیم.غذاش خوب و عالی بود و برای شما هم گرفتیم و آوردیم.
شب من و بابا حسین رفتیم خیابون دانشگاه تا من چکمه بخرم.با بابایی پیاده و خوش خوش و پرسون پرسون تا اونجا رفتیم و تقریبا هم نزدیک بود. من یه چکمه خریدم و بابایی هم واسه خودش کفش خرید.
نمای بیرونی ساختمان سوییت
(این عکسها از ساختمون رو بابا حسین برای کارش گرفت منم استفاده میکنم.)
طرح کابینتهای آشپزخانه اش - کمدهای اتاق خواب
نور فلاش چشمای دخملم رو اذیت میکنه و به همین دلیل تا دوربین رو میبینه زودی چشماش رو میبنده:
تارا در حال کشیدن موی باباش موقع نماز
(هر وقت بابا حسین میره به سجده شما موهاش رو میگیری و بزور میکشی تا کله اش رو از زمین بلند کنه)
مدل خوابیدن تارا - مشهد