تعطيلي مامان - برنامه روزانه
الان 2 روزه که من و شما پیش همیم. من از روز شنبه اداره نرفتم. چون دانشجوها تابستونها نیستند دانشگاه ما هم تعطیل شده. گفتند 15 روز مرخصی رد کنیم و 25 روز تشویقی آف بهمون میدن. میشه 40 روز یعنی از 1 مرداد تا 10 شهریور. آخ جون. بلاخره بعد از 5 سال کار کردن تو این اداره تعطیلات تابستون شامل حال منم شد. آخه سال اول کارم چون مرخصی نداشتم تعطیلی شاملم نشد و یه 2 سال هم تعطیلی ها کنسل شد تا پارسال که دوباره برقرار شد ولی من خودم مرخصی زایمان بودم و دوباره شاملم نشد.
البته همکارهام مرخصی رد نکردن و دارن میرن سر کار و فقط آف استفاده میکنن. ولی من ترجیح دادم این مدت رو در بست پیش دخملی باشم تا شاید ذره ای از تنها گذاشتنهات رو جبران کنم...
برنامه روزانه تارا-مامان-بابا
این روزها صبحها ساعت 10-9 با هم از خواب بیدار میشیم صبحانمون رو میخوریم (یه روز تخم مرغ نیم رو میخوریم و روز بعد کره عسل یا نون پنیرگردو....)
بعد من مشغول آشپزی و کار و بار میشم و شمام مشغول بازی...(اکثر اوقات هم زودی خسته میشی و حوصله ات سر میره و میای آشپزخونه و سفت پاهامو میگیری و میچسبی بهم یعنی زودی بیام تو اتاق پیش شما)
ظهرها هم ساعتهای 1-1.5 خوابت میگیره و تا 4-5 لالا مبکنی و من و بابایی هم بعد از اینکه ناهارمون رو خوردیم میاییم و کنارت میخوابیم...
بابایی معمولا ساعت 1.5 خونه است که اون موقع شما خوابی و اول که میرسه میاد شما رو بو میکنه و میبوسه...( از وقتی کوچولو بودی همیشه بابا حسین وقتی میخواد ببوستت اول بوت میکنه میگه با بوی تارا خستگیم درمیره و سرحال میشم.)
نی نی ها معمولا یه بوی خاص و دلنشینی دارند که آدم کیف میکنه وقتی بوشون میکنه...
البته نه وقتی که جیش یا پی پی کرده باشند(اون موقع دیگه حالت بهم میخوره)...
عصر که از خواب بیدار شدی تازه وقت ناهارخوردنته به زور یه خرده ناهار میخوری(آخه کلا بد غذا هستی) و بعضی وقتها همراه بابا که داره میره دفتر ما هم میریم خونه پیش بابا جواد تا از تنهایی درش بیاریم و شما با شیطونیهایی که میکنی حسابی از عهده این کار بر میای(میری لب حوض آب بازی میکنی- شلنگ آب رو از بابا جواد میگیری و آب میخوری و خودت رو خیس آب میکنی) و آنقدر اذیت میکنی تا جیغ بابا رو در میاری و کلافش میکنی ...
شبها هم ساعت 11.5 -12 لالات میگیره و میخوابی...