تارا تارا 14 سالگیت مبارک

تارا -تک ستاره ما-

وداع تارا با پوشک 2

1391/4/26 7:51
نویسنده : سارا
1,125 بازدید
اشتراک گذاری

ناامیدی - دیگه کم کم ناامید شدم و خیلی روی این پروژه خودم و درگیر نکردم. البته از اولش هم خیلی مصرانه پیگیر این کار نبودم.بچه های دیگه رو دیده بودم که پدرو مادرها در این مورد خیلی بهشون فشار میارن وقتی بچه خرابکاری میکنه جیغ داد میکنند و حتی پیش اومده که بچه تا چند روز جیش بند شده از ترس و...متفکر


بیخیالی - ولی من دوست نداشتم بهت در این مورد فشار بیارم.این مسئله را هم برای خودم یه جورایی حلش کردم.

" هیچ وقت برای جیش گفتن دیر نیست 2 سالگی نشد 6 - 7 سالگی... بالاخره که بزرگ میشه و یه روز عقلش میرسه. چرا من از حالا خودم و بچه ام رو اذیت کنم...."

خلاصه زدیم به بیخیالی!

البته هنوز گهگداری بازت میزاشتیم ولی فشاری بهت نمیووردیم.

قالی های ما هم فدای یه قطره جیشت! ماچ

فقط یه متر جای تمیز برای نماز میخواستیم که اون رو هم با سجاده حلش کردیم.چشمک

البته روفرشی رو قالیهامون انداخته بودیم.خیلی هم خونه زندگیمون نجس مجس نشده ها...مژه


سر پا گرفتن - گفته بودم که تحت هیچ شرایطی با سر پا کردن جیش نمیکردی...ولی یه روز بابا حسین سر پات گرفت. و در کمال ناباوری من اون روز جیش کردی!!!... اون موقع دیگه 23 ماهه شده بودی.

از اون موقع به بعد هم هر وقت سر پات میگرفتیم جیش میکردی. البته هنوز خودت نمیگفتی که جیش دارم و خودمون میبایست حواسمون بهت باشه.


یه روز ... یهویی - تقریبا 2 هفته از تولدت گذشته بود و همون طور که مامان نسرین پیشبینی کرده بود و در کمال ناباوری من شما یه روز یهویی جیش داشتنت رو ابراز کردی... واز اون به بعد هم اکثر اوقات جیش داشتنت رو اعلام میکردی و با سر پا کردن هم کارت رو انجام میدادی.

دقیقا طبق گفته مامان نسرین : " یه روز ......... یهویی"

فقط وقتی پی پی داشتی هنوز نمیگفتی و برای اون موقع برات پوشک می بستم.


لگن - و هیچ وقت هم میونت با لگن خوب نشد که نشد.

لگن برات حکم یه اسباب بازی رو داشت که برای جیش کردن ازش استفاده نکردی که نکردی...

از اواخر 25 ماهگیت هم کم کم با سر پا گرفتن پی پی هم میکنی.


نشانه های موفقیت پروژه - توی تابستون که تهران خونه مامان افسانه و خاله سودابه بودیم شما دیگه پوشک نمیشدی و همیشه جیشت رو میگفتی فقط توی خواب گاهی اوقات تشکها رو آبیاری میکنی که اونم اشکال نداره.

از همه مهمتر اینکه تو خونه بابا رضا اینها هم دیگه پوشکت نمیکنند و این یه موفقیت بزرگ در پروژه بحساب میاد.....

...........و اینگونه شد که این پروژه هم با موفقیت به پایان رسید.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

آسمونی ها
25 تیر 91 11:04
آخه مبارک باشه پروژه ای رو که شما به سر انجام رسوندید، از پروژه برج میلاد و تونل توحید و پل طبقاتی صدر هم مهتر و سخت تر بود. آفرین بزن دست خوشگله رو به افتخار تارا و سارا
مامان هوراد
25 تیر 91 14:17
واقعا مبارک باشه پروژه سختی بود آفرین به خانم خوشکل
آرتین خان خان ایران
26 تیر 91 0:04
اول از همه موفقیت در چنین پروزه عظیمی رو تبریک میگم مامانی دوم اینکه سرسره ات مبارک باشه تارای خاله
doste daii mo
26 تیر 91 11:26
مبارکه تاراجون
مامان ثمین
29 تیر 91 2:39
آفرین تارای گل.مامانی خسته نباشی
مامان پریسا
12 مرداد 91 8:31
تبریک میگم عزیزم. موفق باشی. دست راست تارا جون هم روی سر پریسا. برای ما هم دعا کنید