وداع تارا با پوشک 1
پروژه از پوشک گرفتن تارا :
آبتین - آبتین وقتی 18 ماهه بود شروع کردن به باز گذاشتن و از پوشک گرفتنش و و وقتی که 23 ماهش شده بود دیگه کاملا جیشش رو میگفت و دیگه پوشک نمیشد.
معمولا میگن دخترها زودتر از پسرها کنترل ادرارشون رو بدست میارند به همین خیال ما هم تصمیم گرفتیم این پروژه رو در مورد شما از 18 ماهگی شروع کنیم.البته تو کتابها هم خیلی زودتر از این موقع رو زمان شروع اعلام کرده بودند.
شروع پروژه - وقتی 18 ماهه شده بودی شروع کردم به باز گذاشتن شما. پنج شنبه و جمعه ها که خونه بودم بازت میذاشتم تا بلکه عادت کنی که دیگه پوشک خبری نیست و جیشت رو بگی.از 20 ماهگی هم مامان نسرین تو خونشون بازت میذاشت.
ولی این باز گذاشتن ها جز اینکه چند بار ناقابل قالی ها رو آبیاری کردی نتیجه دیگه ای نداشت.
سر پا - وقتی هم سر پات میگرفتم حتی اگر جیش هم داشتی ابدا جیش نمیکردی.
لگن - لگن برات خریدیم که همه جوره ازش استفاده کردی جز برای جیش کردن.
اسباب بازیت شده بود-صندلی عروسکهات شده بود-کاسه آب بازیت شده بود و...جاش هم بجای توی دستشویی کلا وسط اتاق بود.
نمایش - البته گهگداری هم میشستی رو لگنت و یه خرده نمایش جیش کردن رو در میووردی---مثلا جیش میکنی (صدای جیش کردن در میاری)----بعد دستت رو دراز میکردی و از دیوار کنارت شلنگ خیالیت رو بر میداشتی----بعد صدای آب خیالیت----بعد خودت رو میشستی و عین یه خانم گل از جات بلند میشدی .
از همه بدترش اینکه 10 دقیقه بعد یه خرده اونور تر قالیمون رو آبیاری میکردی. آی من حرصم میگرفت-آی حرصم میگرفت.
(شما که به این خوبی رو لگن نمایش بازی میکردی خوب جیشت رو هم همونجا میکردی)
جرات هم که نمیکردم آه و فغان بکشم-از ترس اینکه مبادا شما بترسی و جیش بند بشی...
پیشبینی مامان نسرین - نه اینکه آبتین دیگه جیشش رو میگفت و پوشک نمیشد(تازه مکه هم رفته بودند و اونجا هم با وجود اینکه پوشک نمیشده پسر خوبی بوده ) من خیلی نگران شما بودم که چرا جیشت رو نمیگی-وچرا دیر شده...
مامان نسرین همش دلداریم میداد و میگفت که هنوز زوده----نگران نباشم---و اینکه یهویی یه روز که از خواب پا میشیم میبینیم شما جیشت رو میگی و خانم شدی ولی من باور نمیکردم.
و باز هم نگران بودم که نکنه کوتاهی از منه؟ و من کم برات وقت میزارم؟
افتتاح لگن و خیال باطل- حدودا 21 ماهه بودی ; یه شب که از بیرون اومده بودیم , شما لباسات رو در اوورده بودی و لخت بودی - پوشکت رو هم باز کرده بودم و داشتی با خودت بازی میکردی که دیدم رفتی روی لگنت نشستی اول خیال کردم طبق معمول نمایشه ولی بعد که توی لگن رو نگاه کردم دیدم که اووووو بعله شما تو لگن جیش کردی. منو بگو خوشحال-جیغ و داد و هورا کشون بغلت کردم ماچت کردم...
خیال کرده بودم دیگه تموم شد شما یاد گرفتی و از فردا تو لگن جیش میکنی ولی زهی خیال باطل. اونبار اولین و آخرین باری بود که تو لگن جیش کردی...
این ماجرا ادامه دارد....