نامه ای به دخترم-تولد تو...
دخترم!عزیزم!پاره تنم!
تولدت مبارک
دخترم 1 سال دیگر هم گذشت و تو اکنون 2 سال داری.
- یه دختر پر شور و تحرک! و شیطون!...
- یه دختر مستقل و با اعتماد بنفس توپ!...
- یه دختر عزیز - شیرین - مهربون و با احساس!...
- یه دختری که همیشه آرزویم بودی داشته باشمت!...
- دقیقا همانی که میخواستم...
یکسالی که گذشت سالی بود که تو بزرگ شدی....خانم شدی.....راه افتادی.....همسفر خوبی برای اولین سفر مستقل ٣ تاییمون بودی.....بیشتر از قبل وابسته به یارانت شدی.....دولوپی خوردی.....حرف زدی.....کلمه گفتی و ٢-٣ هفته بعدش جمله!.....از یارانت جدا شدی.....دلت تنگ شد برایشان.....مثل یک مرد این جدایی رو قبول کردی و درک کردی.....خودت فهمیدی که دیگه بزرگ شدی و این لازمه هر بزرگ شدنیه.....و این لازمه استقلال بیشترته.....یه خرده از من دورتر شدی ولی باز هم دوستم داری.....دیگه آغوشم مثل قبلترها گرم حضور تو نیست و حرمت نداره ولی باز هم دوستم داری.....و همین برای من کافیست!.....بیشتر از قبل فهمیدی و درک کردی و حس کردی.....آدمهای دور و برت رو شناختی و توی ذهنت دسته بندی کردی....
- آدمهای مهربون و نازخر.
- آدمهای همیشه خسته ولی پر حوصله برای بازی.
- آدمهای همیشه خسته و بیحوصله
که قبلترها بیشتر دوستشان داشتید!....
که تموم خواسته شان رفاه و آسایش
و شادی و خنده شماست.
- آدمهایی که همه جوره برای شما زحمت میکشند
حساسند و همیشه نگران سلامتی و آسایش شما.
- آدمهایی که شما مهمان همیشگی خانه های پر مهرشان بودی.
- آدمهای پر شور و هیجان و پایه برای شادی.
- آدمهای مهربان و منظم و منضبط.
- آدمهای باج ده - آدمهای باج نده.
- آدمهایی که هستند و دوستت دارند و دوستشان داری و همبازیند.
- آدمهایی که گاهگاهی هستند- همبازیند - دوستت دارند و دوستشان داری.
- آدمهایی که نیستند ولی عکسشان هست - حرفشان هست و دوستت دارند.
- و آدمهایی که گاهگاهی احوالت رو میپرسند و ....
و ما قدردان همه شان هستیم. که با ما بودند و دوستمان داشتند و برایشان مهم بودیم.
- دیگه بیشتر از قبل نبود ما رو حس میکنی و میفهمی - و گاهگاهی هم از این نبودنها و خستگیهامان خسته میشی و غر میزنی ولی باز هم دوستمان داری...
- دیگه بزرگتر شدی - پارک میری - بازی میکنی- حتی تماشای بازیت هم لذت بخش است.
- عین یه مادر برای عروسکهایت هستی - لالایی میخونی - میخوابانی و غذا میدهیشان.
- شر و شور خانه خلوت بابا جواد اینها - خانه کوچک خودمان - و حتی خانه شلوغ بابا رضا هستی!
- زندگی همه مان با تو رنگ دیگری شده...
- جور دیگری شده...
روز تولدت رسید و تو 2 سالگی را فوت خواهی کرد.
بزرگتر میشوی - خانم تر میشوی - مستقل تر میشوی. و من با شوق این لحظات را تماشا میکنم!
کاش همیشه همینقدر دوستمان بداری و برای هم دوستان خوبی باقی بمانیم.