دندون پنجم
تارای مامان الان چند روزی میشه که جای دندون پنجمت هم آفگ زده. دقیقا میشه بالا - دندون سوم سمت راست... دندون نو مبارک بادت ...
نویسنده :
سارا
8:10
دخمل خوابالوی مامان
زمستان۸۹
بدون عنوان
مرسی از همه شما که نظر دادید-مخصوصا شیوای گل که یه عالم تو بلاگفا نظر داده بود- از شیدا و دایی خان بزرگ ...
نویسنده :
سارا
10:17
ساده و زیبا و عمیق...
به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم خواهد رفت انچنانکه فقط خاطره ای خواهد ماند لحظه ها عریانند به تن لحظه خود جامه ی اندوه نپوشان هرگز . . .! این مطلب را یه نفر توی وبلاگ بلاگفای تارا واسمون گذاشته بود . ساده و زیبا و عمیق... ...
نویسنده :
سارا
10:12
13 بدر نحس بدر شد
دیروز ۱۳ بدر بود . صبح ما جایی نرفتیم واسه عصر به بابا حسین گفتم کارهاشو بکنه به مامانش اینا زنگ بزنه بریم دنبالشون بریم یه جایی. من هم چایی و میوه و چاغاله و کیک و بقیه سورو سات رو آماده کردم و رفتیم دنبال عمو هادی اینا و باهاشون رفتیم پارک جنگلی. عمو حامد هم بعدش تو راه به ما پیوست و رفتیم پارک جنگلی اونجا رو فرشی انداختیم و چایی و میوه خوردیم و با بابات تخته بازی کردم. جات خالی فقط خودمون ۳ تا بودیم و عمو هادی که شما رو بغل کرد و گردوند. بقیه هم رفتن نماز بخونن و یه نیم ساعتی مارو کاشتن ما هم سرما نشسته بودیم اونجا. شما هم که انگشتای کوچولوت یخ کرده بود. خیلی اشتباه کردم دیروز رفتم بیرون اصلا بهم خو...
نویسنده :
سارا
10:00