تارا تارا ، تا این لحظه: 14 سال و 5 روز سن داره

تارا -تک ستاره ما-

عبادت تارا

تارای مامان در حال خواندن نماز صبح-اونم با لباس خواب : تارا خانم در حال ا.. اکبر گفتن در حالی که دستاش رو برده کنار گوشش: تارا در حال رکوع (البته به خیال خودش): تارا در حال سجده (البته به مدل خودش-چون قشنگ به سینه روی زمین میخوابه): ...
27 شهريور 1390

سبد بازی-مهمانی90/4/16

2 تا سبد تو خونمون پیدا کردیم و شما مشغول سبد بازی شدید. نه اینکه اصلا اسباب بازی نداری... همش عشق اینو داری که با ظرف و ظروف و وسایل بزرگترها بازی کنید... آبتین کمکت میکنه تا سوار سبد بشی. آبتین کوچولو کچل هم کرده ناناز شده.آخه موهاش کم پشت بود. برعکس موهای شما... برای دیدن بقیه عکسها لطفا به ادامه مطلب مراجعه نمایید. عمو حامد هم لطف کرده بود و مشغول بازی با شما بود و سبدهاتون رو هل میداد... اینم از اون نگاه های بلای دخمل مامان هست که آبتین رو زیر نظر گرفته. اینجام از کار آبتین خنده ات گرفته و داری ریسه میری خرگوش مامان. ...
25 تير 1390

عکسهای مهمانی-کندن کش مو

٥شنبه هفته قبل مهمونی گرفته بودیم و عموهات و پدر بزرگت اینها و باباجواد اومدند خونمون. اینها هم عکسهای اون روزه. موهاتو خرگوشی بسته بودم شما هم بدت میومد و .... جهت مشاهده بقیه عکسها به ادامه مطلب مراجعه نمایید. جهت مشاهده بقیه عکسها به ادامه مطلب مراجعه نمایید.  اینها هم عکسهای اون روزه. موهاتو خرگوشی بسته بودم شما هم بدت میومد و مصرانه در تلاش بودی تا بکنیشون... عکسها گویای تلاش شما هستند... ...
22 تير 1390

4 تیر 90 - آب خوردن از شیلنگ

یکشنبه 90/4/4  برنامه یزد رفتن باباییت کنسل شد و من اینترنتی ریز نمراتش رو براش گرفتم و پرینت کردم تا ببینیم چی میشه... عصر من و شما خونه بابا جواد رفتیم حموم . شما اولش نشستی توی وانت و با اسباب بازیهات بازی کردی ولی وقتی نوبت شستنت رسید خیلی جیغ زدی و گریه کردی و اذیت کردی. همش میگفتی صابون رو بدم دستت تا باهاش بازی کنی . دستت هم که میدادم میکردی تو چشم و دهنت...خیلی صابون دوست داری یه روز هم که صابون رو گاز زدی و خوردی. از حموم هم که در اومدیم رفتی تو حیاط با بابا جواد و لب حوض بازی کردی و خودت رو خیس و کثیف کردی... تازگیها خیلی دوس داری از سر شیلنگ حیاط آب بخوری(البته فکر کنم بابا جواد یادت داده باشه) ...
7 تير 1390
1