آمده ام....
خیلی وقته که نمینویسم...خودمم نمیدونم چم شده؟...
خیلی چیزا هست که دوست دارم در موردت بنویسم. بزرگتر شدی. خانم تر شدی.شیطون تر شدی...
حرفهای جدید.کارهای جدید.علایق جدید.خبرهای جدید و....
یه خرده این روزها زندگیمون سخت شده و سرمون شلوغ و پلوغ. واسه همین دست و دلم به نوشتن نمیره...؟ همه چیز گرون شده و گرون تر هم داره میشه با این اوضاع و احوال مملکت اسلامیمون!ما هم که توی بد شرایطی گیر کردیم! همه کارامون نصف و نیمه....
ایشاا.. از فردا یه همتی میکنم و سعی میکنم تا دوباره هرازگاهی بنویسم.نمیدونم از دوستامون هیچکی باقی مونده یا همه پریدن؟؟؟
موضوعاتی که درموردشون خواهم نوشت:
١- علاقه ات به گوشواره - عروسک - .....
٢- دوست خیالی ات تیکو!
٣- پسر عموی جدیدت بهنام و نی نی شدن دوباره شما.
٤- عمل جراحی من و مریضی خوب نشدنی....
٥- وضع و اوضاعی که ما این روزها توش گیر کردیم -گرانی و آرزوی خونه ای بزرگتر.... و آینده ای نا معلوم!