تعطیلات تاسوعا عاشورا
نمیدونم آفتاب از کدوم طرف در اومده بود که خاله سودابه اینها(شیدا-شیوا)بالاخره تصمیم گرفتند بیایند پیشمون.
5شنبه 2-9-91 = صبح رسیدند. بابا جواد اول رفت دنبال اونها و بعد اومد در خونمون دنبال من و شما و با همدیگه رفتیم خونه مامان نسرین. به افتخار اونها ما هم 4 روز تعطیلی رو خونه مامان نسرین موندیم. شما با شیوا لگو بازی میکردی - تو حیاط میرفتی با شیدا کل کل میکردی و خلاصه حسابی سرت گرم بود و بهت خوش میگذشت.
یه روز هم رفتیم باغ شازده که شما خیلی دوست داری و مدام از پله ها و رمپ هاش بالا پایین میری و بدو بدو میکنی و توی آب دست میکنی و بازی میکنی....
با دایی محمد رضا هم برای اولین بار تونستیم از طریق اسکایپ لپ تاب شیدا ویدئو چت داشته باشیم و شمام داییتون رو ببینی ودایی دایی کنی!
به ما که این مدت با شیوا شیدا اینها خیلی خوش گذشت. دوست داشتم به اونها هم خوش بگذره تا بازم پیشمون بیان... ولی نمیدونم؟....
امسال هم مثل هر سال آبگوشت امام حسینی و شله زرد و بلغور نذری نصیبمون شد.