تعطیلات نهس نوروز امسال
صبح روز ٤ شنبه سوری من و بابا حسین مشغول تر و تمیز کردن خونه بودیم و شما مشغول بازی کردن تا اینکه یهویی صدای جیغت و بعد غش رفتنت رو شنیدیم. شما توی بالکن خوردی زمین و زیر چشمت سیاه و کبود شد! (حسابی روز عیدی خوشگل شدی- شبیه این کتک خورده ها!)...
حدود ١ ساعت بعدش روی سرامیکهای توی خونه که فقط یه خرده نم بود لیز خوردی و کله ات گامپ خورد زمین و دوباره غش رفتی! (چشم خوردی امروز اساسی)....
شب هم با عمو حامد و علی قرار گذاشتیم و رفتیم آتیش بازی. اونجا هم سرد بود و باد میومد و شما از فرداش که روز عید باشه سرما خوردی!(اینم سومیش).....
سرما خوردگی سختی هم داشتی. دکتر متخصص هم که باز نبود- درمانگاه بردیمت و دواهات رو شروع کردیم. ٢ شب مکرر تب میکردی و روز سوم هم ٢٤ ساعت توی تب میسوختی(با وجود اینکه آنتی بیوتیک هم میخوردی ولی همچنان تب داشتی بطوریکه استامینوفنها دیگه اثر نمیکرد.)شب خونه بابا جواد اینها موندیم و از ترس تب بالات ساعت ٢ شب تصمیم گرفته بودیم ببریمت بیمارستان ولی بعد پشیمون شدیم -گفتیم الان تعطیلیه دکتر درست و حسابی پیدا نمیشه یه چیزی بهت میدن کار دستمون میدن.
خلاصه تا ساعت ٢ همگی بیدار بودیم و تا صبح هم من و مامان نسرین بیدار میشدیم و تب ات رو چک میکردیم. ملت تجویز کردند و شیاف استامینوفن هم برات گذاشتیم که بدک نبود.
پنجم عید صبح که دکترها باز بودند بردیمت پیش دکتر خودت دکتر علوی. اونم معاینه کرد و گفت همون آنتی بیوتیک رو بخوری و یه خرده دارو دوا برات نوشت.
ضمنا قابل توجه مادران : در مورد شیاف استامینوفن هم گفت: از این به بعد هر وقت خواستید بکوشیدش شیاف استامینوفن بزارید!!!!!!!!!
خلاصه امسال عید که برامون بد شروع شد ! خدا به خیر بگذرونه بقیه اش رو !...
شب چهارم و نهم مامان نسرین مهمون برای شام دعوت کرده بود .شمام که یا مریض بودی یا توی بد عنقی های مریضی بسر میبردی.
ما هم یه سر مشغول عید دیدنی رفتن خونه عمه و عمو و دایی و خاله های بابا حسین بودیم و کل عیدمون صرف این کار شد.
روز 13 بدر هم با عمو علی و حامد پارک جنگلی قرار گذاشتیم و رفتیم که اونجا هم بهم خورد و از دست اذیتهای شما بتنگ اومده و 1 ساعت بیشتر نموندیم و بعد برگشتیم خونه.
عید گند و از اون گندتر 13 بدرمون شد....