تهران به شما (تارا خانم) که حسابی خوش گذشت. روزی که من رفته بودم بیمارستان, مامان نسرین هم همراهم اومده بود. شما هم پیش خاله سودابه اینها مونده بودی خونه.مثل اینکه دختر خوبی بودی و خیلی اذیت نکردی. راستی دیگه یواش یواش داری از پوشک هم گرفته میشی.اکثر اوقات جیش ات رو میگی و گاهی وقتها هم خودمون باید حواسمون باشه و یادآوریت کنیم. فقط موقع بیرون رفتن و مهمونی رفتن و پارک رفتن و خونه بابا بزرگت رفتن مجبورم پوشکت رو ببندم. چون سرگرم و مشغول بازی هستی و ممکنه دست گل به آب بدی. تهران هم توی خونه پوشک نداشتی و جیشت رو میگفتی... شیوا خانم هم که متخصص غذا دادن و خوابوندن شما شده بود. اکثر کارهات هم یا با شیوا بود یا با خاله سودی... ...